شانه و تلوزیون
پریروز (دوشنبه 26 بهمن 92) مامانی با سه ساعت تاخیر از اداره به خونه رسید و برای جبران این تاخیر حسابی باهات بازی کرد بابایی هم رفته بود کنسرت و ما تنها بودیم. داشتیم با هم بازی میکردیم وسط بازی مامانی بهت گفت "الی برو شونه بیار و موهای مامانی رو شونه کن .... " فکر نمیکردم این کارو انجام بدی چون تا اونجا که یادم میاد من باهات واژه شونه رو کار نکرده بودم ... ولی در اوج ناباوری ایم دیدم سریع رفتی و از بغل میز از توی باکس برس ها، شونه رو آوردی که موهای مامانی رو شونه کنی ...... چشمام از تعجب گرد شده بود .... وای خدای من.....اونجا کلی هم برس بود چرا برس نیاوردی ؟!! در جا دو واژه توی ذهنم جرقه زد "تناسخ" و "فلسفه". یاد گف...
نویسنده :
مامان لیدا
12:32